این نوشتهام، دی ماه 98 اینجا ماهنامه صدبرگ منتشر شده!
کتاب: در کمال
خونسردی
نویسنده:
ترومن کاپوتی
ترجمه: پریوش شهامت
*
ماجرای قتل عام یک
خانواده
پیام رنجبران
رمان خواندن تجربهی
کردن یک زندگیست بدون پرداخت بهایی. هر انسانی فقط میتواند یکبار زندگی کند اما
طی این دوره در موقعیتهای دشوار بسیاری قرار میگیرد که میباید تصیم مناسبی
برگزیند ولی چون تجربهای در آنباره نداشته و با پیامدهای آنچه میاندیشد یا قصد
انجامش دارد آشنا نیست، درمیماند یا به مسیری گام مینهد که مقصدی جز تباهی ندارد.
و این البته فقط یکی از محاسن مطالعهی رمان است که اگر در این مقیاس آن را بسنجیم
که آدمیتوسط مطالعه داستانها و مواجهه با دهها و صدها شخصیتِ مختلف داستانی و
آنچه از سر گذارندهاند میتواند هزاران بار زندگی کند و تجربه بیندوزد ارزش
فراوان خود را نمایان میسازد. رماننویسان با خلق جهانی اغلب خیالی، دست به شبیهسازی
دنیای واقعی زده و بدین وسیله داستانهاشان پُلی میشود مابین خیال و واقعیت.
داستانها ما را برای مواجهه با زندگی و دنیای واقعی توسط آنچه به ما میآموزند
تجهیز میکنند. داستانهای شگفتانگیزی که از تخیل بیحد و حصر نویسندگان زاییده
میشوند و گاه آنقدر تکان دهندهاند که تا مدتها در ذهنمان حضور داشته و بر
رفتارمان تاثیر میگذارند. ما از خواندن آنها حیرتزده میشویم و گاهی هم چنانچه
شاهد داستان دردآوری باشیم خود را اینگونه تسلی میدهیم که آنچه با آن روبرو
هستیم صرفا یک داستان است و نه چیز دیگری! حال اگر نویسندهای علاوه بر بهره بردن
از قدرت داستانگویی ما را یک راست با واقعیت عریان روبرو کند چه؟ این کاری است
که «ترومن کاپوتی» نویسندهی آمریکایی سالها آرزوی انجامش را داشت- واقعگرایی
محض در داستانگویی- و سرانجام به وسیلهی رمان-مستند «در کمال خونسردی» بدان دست
یافت. اثری گیرا و تکاندهنده، پیشگام در این عرصه و یکی از بزرگترین شاهکارهای
ادبی جهان. لیکن اثری که نگاشتن آن شش سال به طول انجامید و آنقدر فشار روحی و
روانی به نویسندهاش وارد کرد که بعد از خاتمهی آن بهرغم شهرت فراوانی که برایش
به ارمغان آورد، موجب شد او تا آخر عمر هیچ کتاب دیگری را به پایان نرساند. ماجرای
نوشته شدن این کتاب و آنچه بر نویسندهاش حین نگارش آن میگذرد خود قصهی مفصلی
است که از چشم سینماگران نیز دور نمانده و آنرا در فیلمیبا عنوان «کاپوتی» (2005)
با بازی حیرتآور «فیلیپهافمن» فقید به نمایش درآوردهاند.
«ترومن کاپوتی»
برای نگاشتن «در کمال خونسردی» به سراغ موضوع حساسیتبرانگیز و پر مناقشهای میرود.
قضیهی قتلعام خانوادهی «کلاتر»ها در سال 1959 درهالکم ایالت کانزاس آمریکا.
خانوادهای که همهی اهالی شهر و اطرافیانشان از آنها به نیکی یاد میکنند، به
گونهای که هیچکس باور نمیکند کسی بخواهد آنها را بکشد. اما این اتفاق توسط
«دیک هیکاک» و «پری اسمیت» افتاده است! اما به چه دلیلی؟ در وهلهی نخست هیچ علت
خاصی بیان نمیشود جز اینکه آنها به خاطر چهل، پنجاه دلار به قتل رسیدهاند که
همین امر موجب افزایش عصبانیت مردم میشود. قاتلان میباید هر چه سریعتر به چوبه
دار آویخته شوند! اما «کاپوتی» از ابتدای ماجرا در آنجا حضور دارد؛ یعنی به محض
اینکه از قضیه مطلع میشود درمییابد که باید در اینباره کتابی بنویسد و البته
که از زاویهی دیگری به موضوع نگاه میکند. او توسط کتابش چند و چون این ماجرای
ناراحتکننده را به اطلاع عموم میرساند. برای انجام اینکار میتوان گفت هر چیزی
که به نحوی به این ماجرا مرتبط است وارد داستان میشود تا موضوع به خوبی روشن گشته
و هر کس نقش خود را در این قضیه پیدا کند. منظور از هر کس تمام افراد یک جامعه و
نهادها هستند. از خانواده، مدرسه، مردم شهر تا کلیسا؛ و از همه مهمتر اینکه او
به سراغ گذشتهی قاتلان میرود. به راستی برای آنها چه اتفاقی افتاده؟ چه عواملی
موجب شده آنان افراد یک خانواده را به قتل برسانند، آن هم «در کمال خونسردی». چه
عاملی باعث شده «پری اسمیت» یکی از قاتلان بگوید:«کلاترها باید تقاص بقیه را پس میدادند»(ص
395). در عین حالیکه میداند و بدان گواهی میدهد که آنها هیچ آزاری به او
نرساندهاند:«آنها هرگز مثل آدمهای دیگر اذیتی به من نکردند. مثل آدمهایی که در
تمام عمر مرا اذیت کرده بودند»(ص 395). باری! کمکم قطعات یک پازل در روایت کامل
میشود وقتی ما از چند و چون روحیات و روان شخصیتها کاملا باخبر میشویم و بدینسان
زنگ خطری به صدا درمیآید. هشداری که توجه خواننده و جامعه را به مسئولیتی که نسبت
به خود و اعضایش دارد جلب میکند. وظیفه و مسئولیت مهمیکه به عهده دارد و اینکه
چه به سادگی ممکن است بیتوجهی به برخی از رفتارها و انتخابهایش، خود و دیگران را
به ورطه نابودی کشاند.
پیام رنجبران
(وبلاگ سیناپس)
برچسبها:
نقد و معرفی کتاب در کمال خونسردی،
نقد در کمال خونسردی ترومن کاپوتی،
رمان مستند،
ماجرای قتل عام خانواده کلاتر،
فیلم کاپوتی 2005،
کتابهایی که باید بخوانیم،
چرا رمان میخوانیم،